هویج حلقه شده شبیه چشم انسان است..مردمک و عنبیه و خط نوری که به چشم میرسد درست مانند چشم انسان میباشد.تحقیقات نشان میدهد که مصرف هویج باعث افزایش جریان خون در عملکرد چشم میشود.
وقتی گوجه فرنگی رو از وسط دو نیم میکنید چها تا خونه میبینید که قرمزه و دقیقا مثلقلب هستش که اون هم قرمزه و چها تا بخش مجزا داره. تحقیقات نشون داده که گوجه فرنگی خون رو تصفیه میکنه...
حبه های انگور روی خوشه شبیه قلب هستش و هر دونه اون شبیه سلولهای خونی.امروزه تحقیقات نشون داده که انگور برای حیات قلب بسیار مفیده.
گردو شبیه مغز انسان میمونه .نیم کره راست و نیم کره چپ.قسمت بالای مغز و پایین مغز.حتی چین خوردگی های و پیچیدگی های اون هم شبیه نئو کورتکس میباشد.در حال حاضر میدانیم که گردو ۳۶ مرتبه نورونهای پیام رسان به مغز را گسترش میدهد.
تا حالا به لوبیا قرمز دقت کردین ..درسته ..شبیه کلیه انسان هستش ..تحقیقات نشون داده که لوبیا قرمز در بهبود عملکرد کلیه نقش بسزایی داره.
ساقه کرفس شبیه به استخوان است و این نوع از سبزیجات در استحکام استخوان بسیار موثر میباشد.استخوانها تشکیل شده از ۲۳٪ سدیم و کرقس هم ۲۳٪ سدیم داره.چنانچه در رژیم غذایی شما سدیم وجود نداره کرفس میتونه این کمبود رو جبران کنه.
آوکادو و گلابی و بادمجان برای سلامت سرویکس و رحم درخانمها بسیار موثر میباشد. امروزه تحقیقات نشان میدهد که اگر خانمها در هفته یک عدد آوکادو مصرف نمایند هورمونهای آنها متعادل میشود و از بروز سرطان رحم جلوگیری میکند.جالبه که بدونید ۹ ماه از شکوفه کردن آوکادو تا رسیدن میوه آن طول میکشه..
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتریی از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد.
به پر و پای فرشته و انسان پیچید خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.
لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟
خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمییابد هزار سال هم به کارش نمیآید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید. اما میترسید حرکت کند. میترسید راه برود. میترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد… بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایدهای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید. چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشید بگذارد. می تواند ….
او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ….
اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمیشناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او در همان یک روز زندگی کرد، اما فرشتهها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت. کسی که هزار سال زیسته بود!
مردی در خواب با خدا مکالمهای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی است؟ “، خدا او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشقهایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است”، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، میگفتند و میخندیدند، مرد گفت: “خداوندا نمیفهمم؟!”، خدا پاسخ داد: “ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، میبینی؟ اینها یاد گرفتهاند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر میکنند.
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”
درموقع دعوای بچه ها، رفتار والدین از اهمیت زیادی برخوردار است. برخی از والدین در این شرایط، برای دعوای بچه ها تعیین نرخ می کنند و برخی دائما تصور می کنند که حق با فرزند خودشان است. عده دیگری از والدین می خواهند ژست عدالت ورزی بگیرند و به ضایع کردن و تحقیر کردن فرزند خود می پردازند و او را مقصر می دانند. آنچه مشخص است اینکه این رفتارها هیچ کدام مناسب نیستند و نمی توانند تاثیر مثبتی بر رفتار کودک ما، باقی گذارند. بهتر است والدین در زمان بروز چنین رفتارهایی از کودکانشان، ابتدا به خودشان و رفتارهایی که با کودکشان داشته اند، بیندیشند.
در بسیاری از موارد دیده شده است که رفتار پرخاشگرانه کودکان، رفتاری است که از والدین به آنها منتقل شده است. رفتارهایی اعم از خودخواهی، زورگویی و بی منطقی است در اغلب موارد موجب می شود تا دعوایی میان بچه ها صورت گیرد و شاید این روحیات از پدر و مادر به کودک انتقال یافته باشند. بنابراین بهتر است برای اصلاح رفتار فرزندانمان، قدری در رفتار خود تامل کنیم و سپس چاره ای بیندیشیم.
عصبانیت احساسی است که ممکن است برای هر انسانی به وجود بیاید. برای یک فرد عاقل این احساس قابل کنترل است اما افرادی که نفس ضعیفی دارند حتی اگر فردی میانسال باشند، عصبانیت، در آنها قابل کنترل نیست. اما این موضوع در کودکان متفاوت است. چرا که کودکان به آن حد از رشد عقلی نرسیده اند که این قدرت را داشته باشند تا بر خشم خود مسلط شوند. به همین خاطر خیلی زود عصبانی می شوند و ممکن است فریاد بکشند و یا فردی را کتک زنند. در این شرایط والدین باید بدانند که چطور خشم کودک را کنترل کنند و به او آرامش دهند. پس باید در ابتدا به دنبال دلیلی برای عصبانیت کودک باشند.
وقتی دلیل اصلی این رفتار را متوجه شوید، بهتر می توانید به کودک عصبانی کمک کنید. برخی از کودکان نسبت به موارد خاصی حساسیت دارند. مثلا بعضی از اسباب بازی هایشان را بیشتر دوست دارند و از اینکه کودک دیگری به آنها دست بزند، عصبانی می شوند. در این وضعیت والدین باید آن اسباب بازیها را در بازی های جمعی کودکشان، نیاورند اما، در شرایطی مناسب تر، درباره تقسیم اسباب بازی با دوستان، با کودک خود، صحبت کنند.
مسئله دیگر در ارتباط با این موضوع این است که والدین همیشه با یکدیگر هماهنگ باشند یعنی عکس العمل مشابهی با رفتارهای کودکشان داشته باشند. مثلا بهتر است والدین با یکدیگر توافق کنند که اگر کودکشان به کودک دیگر، صدمه ای وارد کرد، او را به خلوتی ببرند و درباره عمل نادرست او صحبت کنند و ناراحتی خود را از عمل فرزندشان به او نشان دهند.
به طور کلی دور کردن کودک از فضایی که دعوایی میان بچه ها صورت گرفته، اقدام مفیدی است تا کودک فرصتی داشته باشد که خود را پیدا کند و قدری آرام گیرد. نکته مهم این است که در این شرایط والدین بتوانند آرامش خود را حفظ کنند و در این شرایط به تنبیه بدنی کودک نپردازند و به او ناسزا نگویند.
بهتر است یک مادر یا یک پدر با کودک عصبانی خود صحبت کنند و در جستجوی یافتن دلیل عصبانیت او باشند. می توان امیدوار بود که با تکرار این عمل تا حدی به کاهش خشم کودکتان کمک کرده باشید.
اقدام دیگری که باید درباره کودکان خشمگین انجام شود، تشویق و تحسین انها در زمانی است که عمل درست و خوبی انجام می دهند. بدون تردید، برای کودک، تشویق شدن از جانب دیگران مطلوب است و در او ایجاد شادمانی و سربلندی می کند و احتمالا برای رسیدن به این احساس، بیشتر سعی می کند که دست به کارهای خوب بزند.

گام بعدی برای والدین این است که به کودک خود یاد دهند که باید در مواقعی عذرخواهی کند. این یک مهارت است که وقتی انسان دچار اشتباه شود بتواند عذرخواهی کند. پدر و مادری که چنین مهارتی را در زندگی خود ایفا کرده اند، می توانند این مهارت را به فرزند خود هم بیاموزند. وقتی کودک شما از شما دلخور است از او عذرخواهی کنید و با این عمل به او بیاموزید که چطور باید مسئولیت رفتارش را بپذیرد و بابت عمل اشتباهش، عذرخواهی کند.
به طور کلی می توان اینطور بیان کرد که بهتر است دعوای کودکان را نادیده بگیریم و بدانیم که کودکان در اغلب موارد به این خاطر دعوا می کنند که به نوعی جلب توجه کنند. در یک دعوای عادی که خطری بچه ها را تهدید نمی کند، سعی کنید آنها را نادیده بگیرید و اطمینان داشته باشید که این عکس العمل از جانب شما موجب می شود تا انگیزه بچه ها برای تکرار دعواهایشان، کمتر شود.
گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی، كنار یك مهمانخانه ایستاد. بدبختانه، كسانی كه در آن شهر زندگی میكردند عادت بدی داشتند كه سر به سر غریبهها میگذاشتند. وقتی او (گاوچران) نوشیدنیاش را تمام كرد، متوجه شد كه اسبش دزدیده شده است.
او به كافه برگشت، و ماهرانه اسلحهاش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هیچ نگاهی به سقف یه گلوله شلیك كرد. او با تعجب و خیلی مقتدرانه فریاد زد: «كدام یك از شما آدمهای بد اسب منو دزدیده؟!؟!» كسی پاسخی نداد. «بسیار خوب، من یك آب جو دیگه میخورم، و تا وقتی آن را تمام میكنم اسبم برنگردد، كاری را كه در تگزاس انجام دادم انجام میدهم! و دوست ندارم آن كاری رو كه در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم!» بعضی از افراد خودشون جمع و جور كردن. آن مرد، بر طبق حرفش، آب جو دیگری نوشید، بیرون رفت، و اسبش به سرجایش برگشته بود. اسبش رو زین كرد و به سمت خارج از شهر رفت. كافه چی به آرامی از كافه بیرون آمد و پرسید: هی رفیق قبل از اینكه بری بگو، در تگزاس چه اتفاقی افتاد؟ گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم پیاده برم خونه.
وسایل لازم:
1- چند متر طناب کنفی (متناسب با اندازهی سبد شما)
2- چسب قوی
3- نخ کاموا یا نخ ابریشم رنگی
4- قیچی
5- چسب حرارتی
6- سوزن با سوراخ بزرگ (مناسب نخ کاموا)
مراحل کار:
ابتدا طناب کنفی را شبیه تصویر زیر دور خودش بپیچانید.
برای کنار هم قرار گرفتنِ ردیفهای طناب، سطح کناری طناب را به چسب آغشته کنید و آنقدر این کار را ادامه دهید تا کفِ سبد شما ساخته شود. حالا باید کمکم دیوارهی سبد را بسازیم. برای این کار باید طناب را کمی بالاتر بیاوریم و قسمت بالاتری را چسب بزنیم.
میتوانید هر شکلی که دوست دارید به سبدتان بدهید. چاق یا لاغر بودن سبد به سلیقهی شما بستگی دارد. همزمان با پیچاندن طنابها و بالا بردن دیوارهی سبد، نخ کاموا را با سوزن، از میان ردیفهای طناب رد کنید و شبیه تصاویر، ظاهر زیباتری به سبد خود بدهید.
این کار را آنقدر ادامه دهید که ارتفاع سبدتان به میزان دلخواه برسد.
باقیماندهی طناب کنفی را با قیچی ببُرید.
با چسب حرارتی، انتهای طناب را طوری داخل سبد بچسبانید که از بیرون پیدا نباشد.
سبد کنفی شما آماده است!
ماسكهای نمایشی (كاردستی)
سلام بچه ها !
آیا تا به حال شده با دوستاتون یك گروه نمایشی تشكیل بدید و با همدیگه یك تئاتر رو در مدرسه اجرا كنید؟
چه داستانهایی رو برای اجرا انتخاب می كنید ؟ اگه یكی از داستانهای آموزنده كلیله و دمنه رو انتخاب كردید؛ من براتون چند تا ماسك آماده كردم تا بتونید به آسونی در قالب شخصیت های داستان كه از حیوانات هستند قرار بگیرید.
برای ساخت ماسك ها به وسایل زیر نیاز دارید:
چاپگر برای چاپ ماسكها روی كاغذ
مداد رنگی یا مداد شمعی
قیچی
مقوا
چسب مایع
دستگاه سوراخ كن
كش نازك به مقدار لازم
طرز ساخت ماسك :
1 - الگوی مورد نظر خودتون رو از بین الگوهایی كه در پایین همین صفحه قرار گرفته انتخاب كنید و روش كلیك كنید تا تصویر رو در سایز بزرگ ببینید.
2 – تصویر رو با استفاده از چاپگر چاپ كنید.
3 – تصویر چاپ شده رو روی مقوا بچسبونید
4 – با استفاده از مداد رنگی و یا مداد شمعی تصویر رو به دلخواه خودتون رنگ آمیزی كنید.
5 – با استفاده از قیچی دور تا دور الگو رو دربیارید . یادتون نره كه محل چشمها رو هم با استفاده از قیچی به دقت دربیارید .
6 – با استفاده از دستگاه سوراخ كن دو طرف ماسك رو در قسمت گوشها سوراخ كرده و كش رو كه به اندازه مناسب بریدید به این سوراخها گره بزنید.
در انتها یك ماسك جالب براتون آماده كردم .
طرح این ماسك از روی ماسك های چوبی كه دراوایل قرن بیستم در سواحل آفریقا تراشیده می شده؛ طراحی شده. امیدوارم ازش خوشتون بیاد.
الگوها :
ابزار لازم:
1. لامپ سوخته با حباب شفاف
2. مفتول ضخیم ( با قطر دو الی سه میلیمتر)
3. انبردست و دمباریک
ابتدا باید از شر مغزی لامپ خلاص شوید. برای این کار به کمک دمباریک ته لامپ را گرفته و تکان دهید تا جدا شود. سپس به کمک آچار یا پیچگشتی مغزی را با ضربه شل کنید و با دم باریک آن را در بیاورید.
هشدار: از آنجایی که حباب لامپ بسیار شکننده است در طول انجام مراحل مواظب باشید.



هشدار: از آنجایی که حباب لامپ بسیار شکننده است در طول انجامِ مراحل، مواظب باشید.
مواد لازم همون مواد کوکوی سبزی و کوکوی سیب زمینی هست. منتها برای یک مقدار مشخص نصف مقدارمون رو به مواد سبزی و نصف دیگر رو به مواد سیب زمینی اختصاص میدیدم.
ابتدا مواد کوکوی سیب زمینی رو در ماهیتابه ی روغن دار می ریزیم و چند دقیقه صبر می کنیم که مواد کمی ببنده، بعد مواد کوکوی سبزی رو روش اضافه می کنیم. بعد در ماهیتابه رو می بندیم تا بالای کوکو هم خودش رو بگیره و بعد هم کوکو رو بر می گردونیم و دیگه تا آخر کار در ماهیتابه رو کنار میگذاریم. برای پخت این کوکو (یا هر کوکوی دیگه ای) می تونیم از فر هم استفاده کنیم که من به علت خراب بودن فرم از همون ماهیتابه و گاز استفاده کردم.
بعد موقع سرو کردن، کوکو رو چند قسمت می کنیم و یکی در میون تکه ها رو بر می گردونیم. اینطوری تکه ها یکی در میون سبز و زرد دیده میشن و ظاهرش زیبا تره. برای بچه ها من تکه ها رو بلند بلند بریدم و هر کدوم یک تکه ی بلند دست می گرفتند و می خوردند. کافیه که اینطور وقتها یه اسم جدید هم برای غذا بگذارید تا بچه ها (بزرگتر از دو سه سال) کلی به وجد بیان و مثلا به جای کوکوی سبزی/سیب زمینی فکر کنند دارند کوکوی گوره خری!!! می خورند :)
دیشب فرصت نکردم عکس بگیرم و به امانت عکسی از مامی سایت اینجا میگذارم. ماشالله شما صاحب هنر هستید اما باز هم امیدوارم که ایده گرفته باشید.
محققان آمریكایی به این نتیجه دست یافتند كه مصرف پنج ماده غذایی میتواند باعث افزایش هوش كودكان شود.
اولین ماده غذایی ماهی سالمون - ماهی آزاد - است.
این ماهی منبع غنی از پروتئین و اسیدهای چرب چون امگا 3 است. این مواد میتوانند سیستم عصبی را تقویت كنند.
دومین ماده غذایی سیب زمینی شیرین است.
بهتر آن است كه ابتدا سیبزمینی را به ورقههای نازك بریده و با دارچین آن را دودی كنید. این ماده غذایی سرشار از آنتی اكسیدان و ویتامین آ است و میتواند با فعال كردن عصبها، قدرت تفكر را بالا ببرد.
تخم مرغ سومین ماده غذایی است.
بهتر است روز را با تهیه املت خوشمزه با تخممرغهای تازه آغاز كنید. تخم مرغهای خانگی منبع غنی از چولاین كه باعث گسترش فعالیت مغزی و حافظه میشود، هستند و برای كودكان بسیار مفید است. چولاین نوعی ویتامین حلال در آب بوده و جزو گروه ویتامینهای ب است.
توت فرنگی و قره قاط نیز جزو چهارمین مواد غذایی مفید و مغذی برای كودكان هستند.
میتوانید با مخلوط كردن این میوهها با ماست، یك دسر خوشمزه برای كودكان تهیه كنید. این میوهها سرشار از آنتی اكسیدان هستند كه ادراك، حافظه و ارتباط ذهنی را در كودك تقویت كرده و باعث رشد فكری و قدرت تمركز میشود.
پنجمین ماده مغذی برای كودكان حبوبات است.
حبوباتی چون لوبیا چیتی، لوبیا قرمز، عدس، لپه و سایر حبوبات منبع غنی از اسیدهای چرب امگا 3 هستند كه باعث خونسازی در رگها و تقویت سلولهای عصبی میشوند. میتوانید از این حبوبات در سالاد، سوپ و یا آشهای مختلف استفاده كنید.
این روزها خیلی از والدین فکر می کنند پدر و مادر خوب بودن به معنی به آب و آتش زدن برای آن است که آب در دل فرزندشان تکان نخورد و تا لب تر کرد، خواسته های او را برآورده کنند.
همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم. اما اگر به شما بگوییم باید هر از گاهی به خواسته فرزندتان نه بگویی چه خواهید گفت؟ حقیقت این است که توجه زیاد به خواسته های کودک اولین دلیل لوس شدن بچه ها است. اما این لوسی به همین جا ختم نمی شود و روی کیفیت زندگی فرزندتان در سال های بعد، حتی بزرگسالی او هم سایه می اندازد. به این ترتیب فرزند شما در آینده تبدیل به یک جوان متوقع، همسر ناراضی و والد زورگو می شود که انتظار دارد همه دنیا در خدمت او باشند.
توجه کردن بیش از حد به خواسته های بچه ها موجب قطع رابطه آنها با دنیای واقعیت ها می شود و همین مسئله موجب زیاده خواهی کودک در دوران جوانی خواهد شد. بعد از مدتی، فرزند شما طاقت نه شنیدن را نخواهد داشت و انتظار دارد همیشه به همه خواسته هایش برسد، حتی اگر منطقی نباشند. آن وقت در رابطه با دوستان، همکلاس ها و معلم هایش دچار مشکل می شود، زودرنج و عصبی شده یا تبدیل به یک کودک زورگو و خشن می شود.
از طرف دیگر، با این کار فرزند شما یاد می گیرد که بدون تلاش، به خواسته هایش برسد و در نتیجه در بزرگسالی دوست دارد همه در خدمت او، نیازها و خواسته هایش باشند و انرژی و توان شخصی شان را برای او خرج کنند.
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!1
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید
در چشمان کسی که پرواز را نمی فهمد
هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد....
اولین روز دبستان بازگرد
کودکیها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریزعلی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم
پاککنهایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقههایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچههای جامههای وصلهدار
بچههای دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن»
دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت / جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت
هنگام نهادن قدم بر سر خاک / دیوار حرم به احترام تو شکافت . . .
خدا پرسیدم:وقت داری با من گفت و گو کنی؟
خدا لبخندی زد و پاسخ داد:زمان من بی نهایت است٬چه سوالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟
من سوال کردم:چه چیزی در آدم ها شما رو بیشتر متعجب می کند؟
خدا جواب داد:
- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.
-اینکه سلامتی خود را به خاطر به دست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند!
-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و زمان حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.
-اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند!
دست خدا٬دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...
سپس من سوال کردم:به عنوان پروردگار٬دوست داری بندگانت چه درس هایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:
-اینکه یاد بگیرند٬نمی توانند کسی را وادار کنند تا به آن ها عشق بورزد.
تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
-اینکه یاد بگیرند٬که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
-اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
-اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها٬چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخم ها التیام یابند.
-یاد بگیرند٬که فرد غنی٬کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.
-اینکه یاد بگیرند٬کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.
-اینکه یاد بگیرند٬دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
-اینکه یاد بگیرند٬کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم:از وقتی که به من دادید سپاس گذارم٬چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آن ها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم...."همیشه"
ـ مامان! یه سوال بپرسم؟
زن کتابچه سفید را بست. آن را روی میز گذاشت : بپرس عزیزم .
- مامان خدا زرده ؟!!
زن سر جلو برد: چطور؟!
- آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده !
- خوب تو بهش چی گفتی؟
- خوب، من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده !!!
مکثی کرد: مامان، خدا سفیده؟ مگه نه؟
زن، چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند. اما، هجوم رنگ های مختلف به او اجازه نداد...
چشم باز کرد و گفت: نمی دونم دخترم. تو چطور فهمیدی سفیده؟
دخترک چشم روی هم گذاشت. دستانش را در هم قلاب کرد و لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سیاهی به خدا فکر می کنم، یه نقطه سفید پیدا میشه...
زن به چشمان بی فروغ و نابینای دخترک نگاه کرد و دوباره چشم بر هم نهاد و بی اختیار قطره ای اشک از گوشه چشمانش ...
پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره
همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها
به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید...
وقتی برای سخنرانی به شهر دنور رفته بودم، در بین راه برای استراحت کوتاهی، جایی توقف کردم. مرد واکس زنی را دیدم و فرصت را غنیمت شمرده و از وی خواستم کفش هایم را واکس بزند. وقتی به عملکرد آن مرد واکس زن توجه کردم، دیدم که با شوقی شگفت انگیز، کفش های مرا واکس می زند. کفش هایم تا به آن روز چنین ظرافت و مهربانی از کسی دریافت نکرده بودند!
مرد که لبخند بزرگی بر لب داشت، به نظر می رسید در نوعی خلسه عارفانه فرورفته است. بیش از پانزده دقیقه طول کشید تا کفش هایم را واکس بزند. وقتی به او گفتم " هیچ کس با چنین توجه و ظرافتی به کفش هایم محبت نکرده بود! "، او گفت:
هـــدیه به خـــــدا
وقتی منظورش را پرسیدم، گفت: از اینکه یکی از فرزندان خدا هستم و عشق و برکت فراوان خداوند را دریافت می کنم، احساس خوشبختی می کنم. به خاطر ستایش عشق خـــــــــدا، هر کار خوبی را انجام می دهم و آن را به عنوان هدیه ای به خدا می دانم... او می گفت که " حضور خدا را در هر آنچه می بیند و لمس می کند، احساس می کند. "
تماشای او، همانند تماشای عابدی غرق در نیایش و تعمق بود. تواضع و شادی عمیقی را در وجود آن مرد احساس می کردم. آن روز، تجربه ای شگفت انگیز نصیبم شد؛ از آن روز سعی کردم تمام افکارم را برای انجام هر کاری، روی فرکانس " هدیــه بــه خــــدا " تنظیم کنم.
زنی حدوداً نود ساله را می شناختم كه هرگز از هیچ چیز ، ناراحت نمی شد او هیچگاه عصبی نبود ، پیوسته آرام و پر نشاط ، همیشه در آرامشی خدایی بود. با همه كس و همه چیز و حتی خودش در آرامش بود. از اوپرسیدند چگونه می تواند تحت همه شرایط ، آسوده خاطر باشد؟ زن پاسخ داد: "من هر شب كودكی می شوم و قبل از خواب به گوشه ای ساكت و خاموش می روم. در سكوت به خدا فكر می كنم ، همه نگرانی ها ، تشویق ها ومسائل روز را یك یك بر دامان خدا می گذارم ؛ اگر از كاری كه كرده ام یا حرفی كه زده ام احساس گناه كنم ، اگر كسی را رنجانده باشم ، این ها را در سكوت به خدا می گویم و از "او" طلب بخشایش می كنم و بخشایش او را می پذیرم . اگر نگران چیزی باشم ، آن را به خدا می سپارم و رهایش میكنم... اگراحساس تنهایی كنم ویا تصوركنم كهكسی مرا دوست ندارد ، همه را به خدا میگویم وآنگاه خدا مرا درآغوش پرمهرش میگیرد. همیشه وقتی كه به اینترتیب همه چیز را رها میکنم و به خدا می سپارم، آرامش عظیمی می یابم و همه فشارها ، تشویق ها و مصیبتها ناپدید می شوند." بسیاری از ما می كوشیم كه بار مشكلاتمان را به تنهایی تحمل كنیم و یا چاره ای برای آنها بیابیم. همین امروز این بارها را فرو افكنید ، آنها را به خدا بسپارید ؛ در سكوت مشكلات خود را یك یك به خدا بگویید ،دعا كنید تا چاره ای پیدا كنید ، صمیمانه دعا كنید و ایمان داشته باشید كه خداوند شما را تنها نمی گذارد... هر روز كه از خواب بیدار می شوید دعا كنید: "خدایا! ای پناه بی پناهان ، ای خدای بی كسان! سكان زندگی خود را به دست های ایمن "تو" میسپارم" بدین ترتیب خواهید دید كه مشكلات نمی توانند بر شما غلبه كنند... هرگاه احساس میكنید تشویش در وجودتان افزایش می یابد،فقط لبخند بزنید بدین ترتیب تشویق را در هم میشكند و آرامش می یابید.
سلام پادشاه!!
هنرپیشه معروف سینما ؟
الف) محمدرضا گلزار
ب) محمدرضا علفزار
ک) محمدرضا گندمزار
ش) محمدرضا دشت
هنرپیشه مرحوم سینما ؟
الف) رضا ژیان
ب) رضا ماکسیما
ک) رضا فولکس
ش) رضا خاور
هنرپیشه مرحوم فیلم “ممل آمریکایی” ؟
الف) نعمت الله گرجی
ب) نعمت الله ساقه طلایی
ک) نعمت الله شیرین عسل
ش) نعمت الله مینو
خشایار اعتمادی چه سبکی می خواند ؟
الف) پاپ
ب) اسقف
ک) راهبه
ش) موبد
تست های ورزشی
کشتی گیر گردن کلفت ایران ؟
الف) عباس جدیدی
ب) عباس قدیمی
ک) عباس نیو
ش) عباس آپ تو دیت
تیم فوتبال آبادانی ؟
الف) نفت آبادان
ب) بنزین آبادان
ک) گازوئیل آبادان
ش) روغن آبادان
باشگاه انگلیسی ؟
الف) میدلزبرو
ب) میدلزبیا
ک) میدلزبودی حالا
ش) میدلزپاشو برو گمشو
بازیکن بوسنیایی سابق بایرن مونیخ ؟
الف) حسن صالح حمیدزیچ
ب) حمید صالح حسنزیچ
ک) حسن حمید صالحزیچ
ش) بابا چند نفر به یه نفر ؟؟؟
دروازه بان انگلیس در جام جهانی ١٩٩٨ فرانسه ؟
الف) دیوید سیمن
ب) دیوید سیمثقال
ک) دیوید سیگرم
ش) دیوید سیتن
مهاجم سال های دور منچستر یونایتد ؟
الف) اندی کول
ب) اندی سرشانه
ک) اندی پشت بازو
ش) اندی مرسی هیکل
مهاجم تیم ملی هلند و آرسنال ؟
الف) دنیس برگکمپ
ب) دنیس اروین
ک) دنیس وایز
ش) دنیس تریکو
تست های علمی تفریحی
مساحت دایره چقدر است ؟
الف) ٢ متر
ب) ٥/٢ متر
ک) بیشتره
ش) صبر کن بپرسم
سرعت نور چقدر است ؟
الف) خوب است
ب) بد نیست
ک) شما چطوری ؟
ش) چه خبر ؟
در بیت زیر چه صنعتی به کار رفته است ؟
“بی وفایی ، بی وفایی ، دل من از غصه داغون شده”
الف) ایهام
ب) صنعت نفت
ک) صنعت پتروشیمی
ش) صنعت آبکش سازی
شاعر قرن ده دوازده؟
الف) هاتف اصفهانی
ب) ابی اصفهانی
ک) اندی اصفهانی
ش) سیاوش قمیشی اصفهانی
فعل “خوردن” را صرف کنید ؟
الف) چشم
ب) صرف شده
ک) میل ندارم
ش) نوش جان
یکی از وسایل مربوط به فیزیک که در عینک ، تلسکوپ و میکروسکوپ به کار میرود ؟
الف) عدسی
ب) کاچی
ک) فرنی
ش) لوبیا با دوغ
دانشمندی که بین بار الکتریکی و جرم الکترون ها و سرعت حرکت آنها رابطه ای نوشت ؟
الف) تامسون
ب) واشنگتنی
ک) بمی
ش) شهسواری
شاخه ای از علم فیزیک ؟
الف) مکانیک
ب) باطری ساز
ک) بوسترساز
ش) کمک فنرساز
نویسنده “منطق الطیر” کدام شاعر است ؟
الف) عطار نیشابوری
ب) نجار نیشابوری
ک) سمسار نیشابوری
ش) کوپن فروش نیشابوری
یکی از اشکال ماده ؟
الف) گاز
ب) یخچال
ک) بخاری
ش) ماشین ظرف شویی
نام دیگر اسید فرمیک ؟
الف) جوهر مورچه
ب) جوهر مورچه خوار
ک) جوهر پلنگ صورتی
ش) جوهر سرندی پیتی
نام گاز سرد کننده یخچال های قدیمی ؟
الف) فرعون
ب) نمرود
ک) ابرهه
ش) خسرو پرویز
نام دیگر گازهای بی اثر مثل هلیم ، نئون و … ؟
الف( گازهای نجیب
ب) گازهای سر به زیر
ک) گازهای باوقار
ش) کلا بچه های خوبی هستن (مثل من)
وقت شما به پایان رسید . لطفا ماوس های خود را بالا بگیرید
هنرپیشه زن معروف سینما ؟
الف) هدیه تهرانی
ب) کادوی تهرانی
ک) چشم روشنی تهرانی
ش) قابل نداره تهرانی
بازیگر چشم روشن سینما و تلوزیون ؟
الف) پارسا پیروزفر
ب) فارسا فیروزپر
ک) پارسا پیروزپر
ش) فارسا فیروزفر
یکی از آهنگ های منصور ؟
الف) دیوونه
ب) … خل
ک) منگل
ش) عجوج مجوج
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر
آیا می دانید...
آیا میدانید : حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.
آیا میدانید : بهترین زمان خواب از ساعت ۱۰ شب تا اذان صبح است.
آیا میدانید : عقاب معمولاً هنگام پرواز، مستقیم به خورشید می نگرد.
آیا میدانید : کهکشان راه شیری تقریبا صد میلیارد ستاره دارد.
آیا میدانید : ۸۵ درصد گیاهان در اقیانوس ها رشد می کند.
آیا میدانید : به اعدادی که بیش از نه رقم دارند، اعداد نجومی گویند.
آیا میدانید : نور خورشید تا عمق ۴۰۰ متری آب دریا نفوذ می کند.
آیا میدانید : کوه های آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند می شوند.
آیا میدانید : اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ می شوند.
آیا میدانید : پرواز با کایت یک ورزش حرفه ای در تایلند است.
آیا میدانید :ایران برای اولین بار در جهان از ضایعات نخل خرما چوب مصنوعی می سازد.
آیا میدانید : ایران دومین تولیدکنندهٔ انجیر جهان است.
آیا میدانید : زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند .
آیا میدانید : که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می ایستد حدود سه متر است .
آیا میدانید : یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد.
آیا میدانید : بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد .
آیا میدانید : اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر میشود .
آیا میدانید : قلب میگوها در سر آنها قرار دارد .
آیا میدانید : که کانگوروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند .
آیا میدانید : که هر هکتار جنگل قادر است بیش از پنج تن گوگرد و غبار هوا را جذب کند.
آیا میدانید : آقایان روزانه ۴۰ تار مو وخانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند.
آیا میدانید : اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند .
آیا میدانید : نعناع سسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .
آیا میدانید : جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است.
آیا میدانید : نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد .
آیا می دانستید پرهزینه ترین شوخی دنیا توسط یک پلیس در سال۱۸۸۰م، در شهر «راکی» انجام شده است. او ناگهان خبر فعال شدن آتشفشان «پیکسویک» در نزدیکی شهر را به اطلاع مردم رساند و به علت فرار مردم حدود ۶۰میلیون دلار جریمه شد.
خواص اعجاب انگیز آب هویج
آیا میدانید که یک لیوان آب هویج (۲۴۰سی سی)، بیش از ۸ برابر نیاز روزانهی افراد به ویتامین A را تامین میکند؟!
ویتامین A برای رشد اندامها بهخصوص استخوانها لازم و ضروری است. همچنین برای حفظ قدرت بینایی خیلی مهم است.
اینکه از قدیم گفته میشد.....
پیتزای دلقکی برای کوچولوی خونه
مواد لازم
روغن زیتون 1 قاشق غذاخوریسیر 1 حبه کوچک
گوجه فرنگی رنده شده با له شده 1 قاشق غذاخوری
سس گوجه فرنگی 1 قاشق چای خوری
آب داغ 1 قاشق غذاخوری
نان پیتزا چند عدد کوچک
پنیر چدار 50 گرم
روش تهیه
1 - پیازها را داخل روغن اندکی سرخ کنید. سپس سیر را اضافه کرده، به مدت یک دقیقه حرارت دهید. بعد از آن گوجه فرنگیهای له شده، سس گوجه فرنگی و آب را به آنها اضافه نمایید.
2 – نانهای پیتزا را با حرارت کم سرخ کنید تا ترد شوند.
3 – حالا با مایع گوجه فرنگی آماده شده، روی نان پیتزاها را بپوشانید.
4 – پنیر رنده شده را روی تمام سطح پیتزاها بپاشید.
5 – میتوانید با ذرت بخارپز شده، گوجه فرنگی، فلفل سبز و زیتون سیاه ظاهر پیتزا به صورت چهرهای شبیه دلقکها تزئین نمایید.
6 – به مدت 1 یا 2 دقیقه پیتزاها را داخل فر قرار دهید تا زمانی که پنیر روی آنها ذوب شود.
غذا آماده است.
نوش جان کوچولوی نازنین.
کیکهای کوچک برای بچههای کوچک
مواد لازم برای تهیه کیک
کره نباتی 100 گرم شکر 100 گرم
آرد 100 گرم
تخم مرغ 2 عدد
وانیل 1 قاشق چای خوری
مواد لازم برای تهیه کرم کیک
کره 100 گرم خاک قند 225 گرم
آب 1 قاشق غذاخوری
مواد لازم برای تزئین کیک
نان سوخاری یا بیسکوییت بیضی شکل شکلات مسطح رنگی زرد و قهوهای
شکلاتهای دکمهای
شکلات تیوبی
روش تهیه:
دمای فر را روی 180 درجه سانتیگراد تنظیم نمایید. کره نباتی و شکر را کاملاً با هم مخلوط کنید و آن قدر به هم بزنید تا به صورت کرم یکدست و پف کردهای در بیاید.
سپس یکی از تخم مرغها را با یک قاشق غذاخوری آرد به ترکیب اضافه نموده کاملاً هم بزنید، سپس تخم مرغ دیگر را نیز با یک قاشق غذاخوری آرد به مواد اضافه نموده و کاملاً با هم ترکیب کنید.
وانیل و باقیماندهی آرد را به سایر مواد بیفزایید و خوب به هم بزنید.
8 قالب مخصوص شیرینی پزی تهیه کنید و داخل آنها کاغذ مخصوص شیرینی قرار دهید. داخل هر قالب را تا نیمه از مایهی کیک پُر کنید.
شیرینیها را داخل فر قرار دهید تا به مدت 18 الی 20 دقیقه بپزند. زمانی که کیکها کاملاً پف کردند و یا با اندکی فشار انگشتانتان دوباره به حالت قبلی خود بازگردند، نشان دهندهی این است که کیکها پخته و آمادهاند.
شیرینیها را از فر خارج کرده، بگذارید تا کاملاً سرد شوند.
برای تهیه کرم کیک
ابتدا خاک قند را الک کنید.کره را آنقدر با هم زن برقی بزنید تا به صورت کرم یکدستی در بیاید.
به تدریج خاک قند را به کره اضافه کنید و کاملاً ترکیب آنها را به هم بزنید.
در نهایت آب را نیز به ترکیب آنها اضافه نموده، خوب به هم بزنید.
زمانی که کیکها کاملاً سرد شدند، سطح کیکها را با کرم تهیه شده بپوشانید.
در آخر نوبت به تزئین کیکها میرسد
از بیسکوییت به جای گوش و از شکلاتها برای چشم و بینی کیکها استفاده نمایید. سپس با استفاده از تیوب شکلات میتوانید به راحتی روی کیکها نقاشی کنید و برای آنها چشم و دهان طراحی نمایید. کودکانی سالم و خلاق داشته باشید.
نوش جان.
کودکی که از غذا خوردن اکراه دارد یا اشتهای خود را از دست داده است ممکن است نیاز به مقداری تشویق داشته باشد.
**اگر بی اشتهایی دز اثر بیماری است کودک را مجبور به خوردن نکنید .کودک بیمار ممکن است فقط مایعات بخواهد.بستنی و ماست درد گلو را التیام میبخشد و تا حددی مواد غذایی مورد نیاز بدن را تامین میکند.
**اگر کودک خیلی خردسال است میتوانید با درست کردن غذاش به شکل قطار یا ادمک یا قطار بازی با غذا غذا خوردن را برای او مفرح کنید.
**انتظار نداشته باشید که کودک به همان اندازه شما در هر وعده غذا بخورد.پنج یا شش وعده غذا با حجم کمتر ممکن است برای دستگاه گوارش بلوغ نیافته کودک و سوخت و ساز فعال بدن او مناسب تر باشد.
**سعی کنید کودک از هر گروه غذاها به مقدار مناسب بخورد.غذاهای هله هوله را لازم نیست حذف کنید مشروط به اینکه به طور منظم و همیشه مصرف نشود.
**کودکانی را که در مورد غذا بهانه گیر هستند ممکن است با ارایه مقادیر کمی از چندین نوع غذای متنوع بتوانید تشویق به غذا خوردن کنید.
پیراشکی پنیر
مواد لازم :
پنير سفيد (فتا)=100 گرم
جعفری خرد شده=2 تا 3 قاشق غذاخوری
زیره یا رازیانه=یک قاشق مرباخوری
سفیده تخم مرغ=یک عدد
خمیر پیتزا=به مقدار لازم
روغن برای سرخ کردن=به مقدار لازم
طرز تهيه:
1- پنير و جعفري و اگر دوست داشته باشيم زيره يا رازيانه را مخلوط مي كنيم.
2- خمير(طرز تهيه آن در پايين آورده شده است) را باز كرده و به اندازه دلخواه قالب مي زنيم.
3- از مواد مخلوط شده يك قاشق مرباخوري وسط خمير مي گذاريم.
4- دور خمير را سفيده تخم مرغ مي ماليم.
5- يك طرف خمير را بر مي گردانيم و لبه ها را خوب محكم مي كنيم.
6- پيراشكي ها را در روغن داغ سرخ مي كنيم تا طلايي شوند، سپس داخل صافي مي گذاريم تا روغن اضافي آن خارج شود.
نكته: روغن را ابتدا خوب داغ كرده و پس از آن حرارت را كم مي كنيم تا پيراشكي ها خوب سرخ شوند.
مدت زمانی پیش در یکی از اتاقهای بیمارستانی دو مرد که هر دو حال وخیمی داشتند بستری بودند.
یکی از آنها اجازه داشت هر روز بعداز ظهر به مدت یک ساعت به منظور تخلیه ششهایش از مایعات روی تختخواب ، کنارتنها پنجره اتاق بنشیند.
اما مرد دیگر اجازه تکان خوردن نداشت و باید تمام اوقات به حالت دراز کش روی تخت قرار گرفته باشد.
می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند.روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر…!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت…
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!
معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم…
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
شاگردی از استادش پرسید : عشق چیست؟
استاد در جواب گفت : به گندمزار برو و پربارترین خوشه را بیاور . اما در هنگام عبور از گندمزار ، به یاد داشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد : هیچ! هر چه جلوتر می رفتم ، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا كردن پرپشت ترین ، تا انتهای گندمزار رفتم...
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید : پس ازدواج چیست ؟
استاد به سخن آمد كه : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش كه باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید: چه شد؟ او در جواب گفت : به جنگل رفتم اولین درخت بلندی را كه دیدم ، انتخاب كردم . ترسیدم كه اگر جلوتر بروم ، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت : ازدواج یعنی همین!!
روزی یک مرد ثروتمند ،
پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند ،
چقدر فقیر هستند.
.: Weblog Themes By Pichak :.